جدول جو
جدول جو

معنی حزنی اصفهانی - جستجوی لغت در جدول جو

حزنی اصفهانی
(حُ یِ اِ فَ)
صادقی، کتابی دارد. در مجمعالخواص (ص 162) اشعار وی را آورده و آذر در آتشکده (ص 176) گوید خواهرزادۀ ملانیکی بود. سام میرزا او راحرفی خوانده و در تذکرۀ غنی حزنی را ملقب به تقی الدین دانسته گوید در 977 هجری قمری درگذشت و حرفی را متوفای سال 971 هجری قمری شمرده است. (ذریعه ج 9 ص 234)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ سَاِ فَ)
شاعر و معرکه گیر در دورۀ صفوی بود. شعر او در مجمع الخواص آمده است. (ذریعه ج 9 ص 246)
لغت نامه دهخدا
(حُسَ نِ اِ فَ)
سید قوام الدین از نقبای بزرگ اصفهان و فقیه بود. مدتی سمت اقضی القضاه اصفهان داشت و پس از فتح ماوراءالنهر بدست شاه صفوی قاضی بلخ بودو سپس به اصفهان بازگشت. (رجال حبیب السیر ص 248)
ابن عبدالرحیم تهرانی که در 1254 هجری قمری در کربلا درگذشت. او راست: ’الفصول فی علم الاصول’. وی برادر شیخ محمدتقی صاحب هدایه المسترشدین است. (ذریعه ج 6 ص 164) (ریحانه الادب)
لغت نامه دهخدا
(یِاِ فَ)
باباشاه. وی یکی از معروفترین و زبردست ترین استادان خط نستعلیق نیمۀ دوم قرن دهم هجری بود. از زمان سلطنت شاه طهماسب تا دورۀ شاه عباس اول صفوی در عراق و خراسان در کتابت نستعلیق استاد مسلم شناخته شده است. گویند هشت سال در خدمت میرعلی هروی تعلیم خط گرفته است و اگر بیش زنده می ماند، از میرعلی و سلطان علی کم نمی ماند، و مسلم اینکه در کتابت از میرعلی هروی دست کم نداشته، و از سلطان علی مشهدی بیش بوده است، و میرمعز کاشانی مذکور که خود از استادان این خط است، خط باباشاه را از هیچ یک از اساتید این فن فروتر ندانسته است. بااینکه باباشاه در نزد هنرشناسان و بزرگان عصر منزلتی بسزا داشته، غالباً به انزوا می گذرانیده ولی سفرهایی به عراق و خراسان کرده و مدتی در بغداد اقامت گزیده، و همانجا درگذشته است. باباشاه گاهی شعر می گفته و حالی تخلص میکرده، و نظم رساله ای در تعلیم خط نیز به وی نسبت داده اند. وفاتش را میرزا حبیب سال 1012 هجری قمری و صاحب گلستان هنر 996 ضبط کرده اند. نمونۀ خط وی به شمارۀ 38 در کتاب نمونۀ خطوط خوش کتاب خانه سلطنتی از روی نسخۀ کتاب نصایح الملوک که موجود در آن کتابخانه است آمده است
لغت نامه دهخدا
(یِ اِ فَ)
آقا سیدرضا، خلف صدق جناب میر فاضل هندوستانی آباء و اجدادش همه سادات عالی درجات و فضلای ستوده حالات بوده اند. والدش میر فاضل به ایران توجه فرموده و در دارالسلطنۀ اصفهان توطن نموده است. شجرۀ سلسلۀ سیادتش به بیست واسطه کمابیش به ابراهیم بن امام موسی الکاظم می پیوندد. سیدرضا پس از تحصیل علوم ظاهری به تصفیۀ نفس و سلوک پرداخته و رشتۀ صحبت از میر و ملوک قطع ساخته، به ریاضت شرعیه و عبادات قلبیه کوشیده و بادۀ ذوق و حال نوشیده، به مراتب عالی فایض شد. گویند از صحبت اهل دنیا رسته و با اصحاب حال پیوسته بود و گاهی فکر شعری مینمود و غزلی یا مثنویی موزون میفرمود. فقیر (رضاقلی هدایت) اشعار او را مرتب و مدون نموده، دیباچه ای مختصر بر دیوان اونگاشته است. (از ریاض العارفین چ سنگی صص 273-274)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ اِ فَ)
نامش حسنعلی بود و متولی مزار شهیدیه محل قتل صفی میرزا صفوی به دست شاه عباس اول بود. احوال او در ذریعه (ج 9 ص 241) بنقل از نصرآبادی و تذکرۀ غنی آمده است. تخلص او حسن بوده است
برادر حاج عبدالله عطار از شاعران سدۀ یازدهم. نصرآبادی مثنوی ’خروسیه’ را بدو نسبت داده است. (ذریعه ج 9 ص 240). و او راست: مثنوی ’فتح نامه’. (کشف الظنون). رجوع به حسن یزدی شود
لغت نامه دهخدا